
سال ها پرسیدم از خود کیستم؟
آتشم؟ شورم؟ شرارم؟ چیستم؟
دیدمش امروز و دانستم کنون
او به جز من ، من به جز او نیستم
شب های دراز بی عبادت، چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم
نمی دانم که دانستى دلیل گریه هایم را
نمی دانم که حس کردى حضورت درسکوتم را
و می دانم که میدانى ز عاشق بودنت مستم
وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم
نظرات شما عزیزان:
|